چرا شناخت اقتصاد مهم است ؟
چرا باید اقتصاد و مکاتب اقتصادی را بشناسیم ؟ اقتصاد کلمه ای است که هر کسی در هر شغلی مشغول باشد برای توجیه برخی از مشکلات ، خودش را به آن گره می زند و از آن استفاده می کند و وضع آشفته ی آن را دلیل کسادی کسب و کارش می شمارد .
اما چقدر مفهوم و پشتوانه ی تاریخی این کلمه را می شناسیم ؟
چندین سال طول کشیده تا به این علم و به این کلمه برسیم ؟
کدام مکاتب اقتصادی و چه شخصیت هایی برای شکل دهی و چارچوب سازی این کلمه به وجود آمده اند و زحمت کشیده اند ؟
ما معتقدیم که شناخت مکاتب اقتصادی می تواند تجربه ی کافی برای آیندگان در فراز و نشیب های کاریشان فراهم کند و در این سری مطالب سعی کرده ایم که به شناختی خلاصه از مفهوم اقتصاد ، مکاتب اقتصادی و شخصیت های تاثیر گذار و بزرگ اقتصاد برسیم .
بیان علمی و ساده اقتصاد
بین تمام تعریف هایی که از اقتصاد وجود دارد که گاه بسیار پچیده هستند ، می توان خیلی ساده گفت ” اقتصاد برنامه ریزی برای منابع محدودی است که قرار است نیاز های نامحدود ما انسان ها را رفع کند” .
به بیان دیگر تخصیص بهینه منابع محدود برای نیاز های نا محدود بشری است .
پس این علم هماهنگ کننده ی نیاز ها و منابع است و اگر درست مدیریت نشود یعنی یک مدیریت علمی و منسجم ، نتیجه ی آن می شود این که همه ی تقصیر ها را به گردن اقتصاد می اندازیم .
مرور تاریخ مکاتب اقتصادی ، عدم تکرار اشتباهات گذشته
سیستم اقتصادی رم و یونان
در این نظام ، برده داری ایده لوژی حاکم بر اقتصاد بوده و کشاورزی مهم ترین فعالیت اقتصادی شمرده می شد. این نظام مورد تایید اندیشمندان دوره ی باستان یعنی ارسطو و افلاطون بود . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد ) ; از ویژگی های نظام برده داری این بود که هر نوع کار ، خوار و پست شمرده می شد و کار کردن لزوماً قدر و منزلت انسان ها را بالا نمی برد.
مکتب مدرسیون ( اسکولاستیک )
در قرن نهم مکتب اسکولاستیک شکل گرفت که مسائل اقتصادی را تا حدی که مربوط به اخلاق و معارف مسیحیت می شد مورد بررسی قرار می داد . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد ) ; در این مکتب حق داشتن لوازم حیاتی و کالا های مورد نیاز و درآمدی که بتواند این نیاز ها را بر طرف کند از جمله حقوق قابل قبول افراد به شمار می آمد .
اقتصاد طلایی در مکتب مرکانتلیسم ( سوداگران )
اما از قرن 16 تا نیمه های قرن 18 نظریات مکتب مرکانتلیسم بر جامعه غرب حاکم بود که هدف سیاست های اقتصادی در رسیدن کشور به قدرت و شهرت خلاصه می شد و چون تجارت را تنها عامل مولد ثروت یعنی طلا می دانستند ، بیشترین مقررات در زمینه ی تجارت وضع می شد . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
اولین اقتصاددانان در مکتب فیزیوکراتها ( طبیعیون )
فیزیوکرات ها در قرن هفدهم و هجدهم همزمان با پیشرفت فنون و علم مکانیک پا به عرصه نظام های اقتصادی گذاشتند ; فیزیوکرات ها اولین کسانی بودند که خود را اقتصاددان نامیدند. آنها معتقد بودند که باید اجازه داد تا اقتصاد به صورت خودکار به تعادل برسد و دولت در این امر هیچگونه دخالتی نکند.
در مطلب ” فیزیوکرات ها ، اولین کسانی که خود را اقتصاددان نامیدند “ میتوانید با این مکتب بیشتر آشنا شوید.
دنباله روی کلاسیک ها از فیزیوکرات ها با ” آدام اسمیت ”
بنیان مکتب کلاسیک بر اساس تفکرات فیزیوکرات ها شکل گرفت ، با این تفاوت که مکتب کلاسیک تنها عامل مولد ثروت را نیروی کار انسانی می دانست . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد ) . آدام اسمیت ( پدر علم اقتصاد ) با انتشار کتاب ” ثروت ملل ” در سال 1776 این مکتب را پایه گذاری کرد .
پدید آمدن تضاد ها ، شکفته شدن مکتب سوسیالیسم
ناهمخوانی فرضیات و نظریات اقتصاددانان مکتب کلاسیک با واقعیات و انتقاداتی که به آنها وارد شد، سبب به وجود آمدن مکاتبی از جمله سوسیالیسم و مارکسیسم در اقتصاد شد ; ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد ) . هدف تشکیل دولت کارگری توسط سوسیالیست ها، آماده سازی یک جامعه ی بی طبقه و رسیدن به تساوی گرایی بود .
اقتصاد مارکسیسم پرچم دار نظریات کارل مارکس
کارل مارکس مولف کتاب سرمایه که یکی از مهم ترین کتاب های این نظام به حساب می آید بود . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد ) ; نئومارکسیسم ها عموم نظریات مارکس را در اقتصاد سوسیالیسمی به حق می شناسند و معتقدند زمانی که کشور های غیر سرمایه داری کاملاً به کشور های سرمایه داری تبدیل شوند ، مراحل پیش بینی مارکس شروع می شود .
مکتب تاریخی ، اتحاد آلمان در مخالفت با عقاید کلاسیک
آرزوی اتحاد آلمان در سال 1841 میلادی منجر به پایه گذاری مکتب تاریخی توسط روشنفکران آلمانی شد ; اقتصاددانان این مکتب با بکارگیری اصول مکتب کلاسیک در آلمان مخالف بودند هم چنین معتقد بودند به کارگیری این اصول برای همه ی جوامع منطقی نیست به این معنی که ابتدا باید ملیت و فرهنگ هرکشور مبنای نظریه پردازی و سیاست گذاری قرار گیرد.
شومپیتر به دلیل اختلافات موجود در این مکتب آن را به سه مکتب تقسیم می کند : مکاتب تاریخی قدیم ، جوان و جدید که هر کدام ساختار ویژه خود را دارند . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
احیای مکتب کلاسیک به دست سردمداران نئوکلاسیک
استنلی جونز ، کارل منگر و لئون والراس سه دانشمندی بودند که با بیان مفاهیم مطلوبیت نهایی و کاربرد آن در علم اقتصاد نام مکتب نهائیون را به خود گرفتند ، هم چنین به دلیل احیای اندیشه های کلاسیک ها این مکتب نئوکلاسیک ها نیز خوانده می شود .
یکی از ویژگی های این مکتب پیروی از اندیشه بنیانگذار آن بود که بیان می داشت منافع شخصی محرک فعالیت های تولیدی است ; استفاده از اصول مطلوبیت نهایی و حد نهایی در این مکتب جایگاه اصلی خود را داراست . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
مکتب اتریشی یکی از مکاتب اقتصادی فرعی اما تاثیرگذار
یکی از جریان های فرعی اقتصاد مکتب وین یا اتریشی بود که با پایهگذاری توسط کارل منگر و چاپ کتاب اصول اقتصادی و سیاسی شروع شد .
در این مکتب اصول فکری و عقایدی از جمله فردگرایی شناختی ، نهاییگرایی ، سلایق و ترجیحات و هزینه فرصت در الویت بود ; با ورود به بحران بزرگ سال 1930 این مکتب افول کرد اما احیای مجدد آن با تلاش فردریش هایک که طرفدار سر سخت اقتصاد آزاد بود انجام گرفت .
بزرگان این مکتب معتقد بودند که این سیستم عرضه و تقاضا هست که قیمت ها را تعیین می کند و در راس این عرضه و تقاضا افراد قرار دارند ; ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
از مکاتبی که نزدیکی زیادی با مکتب اتریشی دارند و سرمداران مشترکی در بین این مکاتب به چشم می خورد ، مکتب ویرجینیا و مکتب استکهلم هستند .
مکتب نهادی پاسخ منفی به کلاسیک و نئوکلاسیک
همراه با جریان سوسیالیسم ، اقتصاددانان دیگری هم بودند که با نظریات و فرضیات مکتب نئوکلاسیک مخالفت می کردند و با نزدیک شدن به بحران بزرگ ، کم کم اصول نظری این مکتب اعتبار خود را از نظر تطبیق با واقعیت از دست می داد .
از جمله ی این مخالفین مکتب نهادیون بودند که در تاریخ 1900 توسط تورستین وبلر پایه گذاری شد . و هدف آن اعمال اصلاحات در اقتصاد توسط دولت بود که با توجه به سلطه ی کلاسیک ها و نئوکلاسیک به اقتصاد این هدف به سختی موفق شد اما وقتی که بحران از راه رسیده بود . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
مکتب کینزی ، کشتی نجات آمریکا در بحران 1930
کینز زمانی پا به عرصه ی اقتصاد گذاشت که نظام سرمایه داری آمریکا در بحران و ناامیدی قرار داشت و به سمت نابودی در حرکت بود; این دوران با بحران بزرگ ۱۹۳۰آغاز و تا بعد از جنگ جهانی دوم هم تمام نشد .
از دید کینز تنها با سیاست های طرف تقاضای دولت و کمک به عموم مردم برای دستیابی به درآمدهای بالاتر میتوان تقاضای موثر را افزایش داد; کینز با نظریات خود یک انقلاب فکری بزرگ را در علم اقتصاد به وجود آورد که این انقلاب در سال ۱۹۳۶ اتفاق افتاد. ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
مکتب نئوکینزی پوشاننده عیوب کینز
مکتب کینزی جدید در اواخر دهه ی 1970 پا به عرصه ی وجود گذاشت و در دهه ی 1980 رواج یافت ; چیزی که موجب تمایز بین کینزی های جدید و مکتب کینزی می شود آن است که این مکتب برایجاد بنیادهای خرد مستحکم بر اقتصاد تاکید داشته و مدل های رقابت ناقص و انحصاری را مورد بررسی قرار داده است ; در واقع زمینه ساز پیدایش این مکتب ، انتقادات کلاسیک های جدید به بسیاری از جنبه های انقلاب کینزی در دهه ی 1970 بود.
در کنار کینزین های جدید گروهی نیز تحت عنوان پسا کینزی شکل گرفتند که این گروه ناهمگون از اقتصاددانان که تنها در مخالفتشان با نئوکلاسیک ها اتفاق نظر دارند، مکتب پسا کینزی نام دارند ; از نقش آفرینان اصلی این مکتب کالکی و شرافا بودند. ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
دست بالای دستِ مکتب کینزی در مکتب شیکاگو به پرچم داری فریدمن
مکتب شیکاگو و میلتون فریدمن در مقابله با موج های مداخله گرایی دولت که تحت تاثیر مکتب کینز ایجاد شده بودند، به طرفداری از اصول لیبرالیسم می پرداختند و علت اصلی کلیه ی مشکلات اقتصادی را دخالتهای دولت می دانستند.
این مکتب معیارهایی مانند آزادی فعالیت اقتصادی ،حاکمیت بازار آزاد ،سیاست آزادی کسب و کار ، دفاع بی قید و شرط از انگیزش های سود و سرمایه گذاری و عدم دخالت دولت در امور اقتصادی را لازم میدانست . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
مکتب اقتصاد اسلامی از مکاتب اقتصادی مورد توجه
در زمینه ی نظام اقتصاد اسلامی تحقیقات زیادی صورت گرفته است که از میان آن کتاب ” اقتصاد ما ” نوشته ی شهید محمدباقر صدر به تفضیل و با زبانی شیواتر این مسائل را بررسی کرده است .
نظام اقتصاد اسلامی بر اساس جهان بینی ، اصول و احکام اسلامی شکل گرفته است و در مقایسه با بعضی از نظام های اقتصادی که صرفاً به صورت نظری ارائه شده اند ولی در عمل تحقق نیافته اند ، از این امتیاز برخوردار است که اگر چه در مدت کوتاه و گذشته ای دور یعنی صدر اسلام اما در عمل تحقق یافته است . ( در آینده مطلب کاملتری از این نظریه منتشر خواهد شد )
امیدواریم در این مقاله که به اجمال و براساس مقاطع تاریخی به توضیح روند مکاتب اقتصادی و شکل گیری جوامع پرداخیتم یک دید اقتصادی برای جهت گیری در دره ها و قله های پیش رو برای شما فراهم کرده باشیم .
در مقالات بعدی به تفضیل هر یک از مکاتب اقتصادی توضیح داده شده است .