پیرو مکاتب اسکولاستیک و مرکانتلیسم که در مطلب قبلی گفته شد ; حالا نوبت به مکتب فیزیوکرات ها در قرن هفدهم و هجدهم همزمان با پیشرفت فنون و علم مکانیک میرسد.
بدون تردید شناخت کلی مکاتب اقتصادی و ارتباط نظریات اقتصادی ارائه شده توسط اقتصاددانان از گذشته تاکنون ، و تاثیری که در شکل گیری نظام های اقتصادی فعلی داشته اند ، زمینه ساز درک بیشتر این نظام ها خواهد بود.
بنیانگذار مکتب فیزیوکرات ها چه کسی بود ؟
فیزیوکرات ها اولین کسانی بودند که خود را اقتصاددان نامیدند ; دوران حیات این مکتب از سال ۱۷۵۸ تا سال ۱۷۷۶ یعنی در تاریخ انتشار کتاب معروف و ارزشمند «ثروت و ملل» آدام اسمیت است.
دکتر ” کِنه ” (Francois Quensnay ) بنیانگذار این مکتب بود ; او پزشک بود و عقاید خود را در کتابی به نام ” تابلوی اقتصادی ” منتشر نمود ; او و همفکرانش اعتقاد داشتند که نظم طبیعی در روابط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی وجود دارد .
پس قدرت طبیعت زیربنای تمام نظمی است که در جهان مشاهده می شود ; او تحت تاثیر ویلیام هاروی (کاشف گردش خون ) به دنبال این بود که :
خون اقتصاد چه چیزی است ؟
چه چیزی حیات بخش اقتصاد است ؟
او جریان ثروت در اقتصاد را به گردش خون در بدن تشبیه کرد ، که بدون مداخله ای انجام میپذیرد ; از نظر او خون اقتصاد “تولید خالص” است.
مبنای فکری فیزیوکرات ها چه بود؟
مبنای فکریشان بر پایه ی فلسفه ی “ دِئیسم ” (Deism یا مکتب خداشناسی طبیعی از ریشه ی لاتینی Deus به معنی خداست) استوار بود ; برمبنای این فلسفه خداوند خالق و منشاء جهان هستی است اما پس از خلقت در جریان عالم هیچگونه دخالتی نمی کند.
به همین سبب فیزیوکرات ها هم معتقد بودند که :
باید اجازه داد تا اقتصاد به صورت خودکار به تعادل برسد و دولت در این امر هیچگونه دخالتی نکند ; بنابراین اصل تعادل خودکار که از اصول اولیه ی نظام اقتصاد سرمایه داری است، برای اولین بار توسط این مکتب شرح داده شد.
نظریات فیزیوکرات ها :
فیزیوکرات ها در تصورات خود ، ایجاد یک محصول خالص را تنها به یک رشته امور تولیدی یعنی رشته ی کشاورزی محدود می کردند.
آنها بازرگانی و صنعت را عقیم می دانستند ; زیرا کاملا مشخص است که بازرگانان و یا متصدیان حمل و نقل ، محصول تازه ای تولید نمی کنند ; و فقط محصولاتی که از قبل تولید شده بود را مبادله و جابه جا می کردند.
از نظر فیزیوکرات ها این مشاغل نه تنها بی فایده بلکه حافظ و وسیله ی بقا و رفاه نوع انسان اند ; و تنها به این دلیل که محصول خالص (ثروت جدیدی) به وجود نمی آورند عقیم هستند ; بنابراین موتور اصلی و محرک اقتصاد از نظر آنها کشاورزی بود.
بزرگترین عیب دیدگاه فیزیوکرات ها این بود که انسان را مانند کالا آنالیز می کردند و به دنبال کشف قوانین غیرقابل تغییر در رفتار انسان بودند ; ولی ما می دانیم که انسان طبق قوانین غیرقابل تغییر رفتار نمی کند.
در مطالب بعدی ، با معرفی دیگر مکاتب اقتصادی با ما همراه باشید.