یک سرمایه گذار موفق باید قدرت تحلیل بالایی داشته باشد. فردی که بدون تحلیل اقدام به خرید و فروش سهام میکند مانند فردی است که در اتاق تاریک به سوی هدف نامعلوم تیر اندازی میکند. در چنین شرایطی احتمال این که تیر به هدف برخورد کند بسیار کم است.
این موضوع مهم مطرح میشود که چه شیوه هایی برای تحلیل سهام بورس وجود دارد؟ در یک طبقه بندی کلی دو شیوه اصلی برای تحلیل در بورس مطرح است:
1- تحلیل بنیادی
2- تحلیل تکنیکال یا فنی
تحلیل بنیادی همان طور که از اسمش مشخص است سرمایه گذار عوامل اصلی و موثر بر قیمت سهام شرکت مورد بررسی قرار میدهد و بر این اساس تصمیم گیری میکند که آیا سهام شرکت مذکور برای سرمایهگذاری مناسب است یا خیر؟ به طور کلی سه دسته از عوامل بر قیمت سهام شرکت موثر است:
1-عوامل محیطی مثل وضعیت اقتصادی و سیاسی، سیاستهای کلان کشور، بودجه سالیانه و قوانین و مقررات.
2- عوامل مرتبط با صنعت مثل نحوه قیمت گذاری محصولات، میزان عرضه و تقاضا برای محصول، رقابتی یا انحصاری بدون صنعت و حجم سرمایه گذاری در صنعت.
3- عوامل درونی شرکت مثل میزان سودآوری شرکت وتداوم آن، وضعیت داراییها و بدهیهای شرکت، نسبت قیمت به درآمد سهم (P به E ) و طرحهای توسعهای شرکت و ترکیب سهامداران شرکت.
در تحلیل بنیادی سرمایه گذار بعد از تحلیل عوامل سه گانه اثر گذار بر قیمت سهام شرکت ارزش واقعی، اصطلاحا ارزش ذاتی آن شرکت را تعیین میکند. سپس با مقایسه ارزش ذاتی آن شرکت با قیمت فعلی آن در خصوص خرید و فروش یا نگهداری آن سهم تصمیم گیری میکند. طبیعتا اگر از دید سرمایهگذار ارزش واقعی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بازار بیشتر باشد آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و آن سهم گزینه مناسبی برای خرید به حساب می آید.
اگر از دید سرمایه گذار ارزش واقعی سهم از قیمت فعلی سهم در بورس کمتر باشد، بنابراین آن سهم اصطلاحا گران است و نه تنها برای خرید مناسب نیست؛ بلکه اگر سرمایه گذار چنین سهمی را در اختیار داشته باشد بهتر است آن را بفروشد.
به عنوان مثال فرض کنید سهام شرکت الف در بورس در حال حاضر با قیمت 250 تومان خرید و فروش میشود. سرمایهگذار با استفاده از تحلیل بنیادی ارزش واقعی سهم الف را محاسبه میکند و به این نتیجه میرسد هر سهم این شرکت حداقل 300 تومان ارزش دارد طبیعتا در این حالت سرمایهگذار نسبت به خرید سهام شرکت الف اقدام میکند؛ چون از دید آن فرد قیمت فعلی این سهم در بورس در مقایسه با ارزش واقعی آن حداقل 50 تومان ارزانتر است.
حال اگر در همین مثال سرمایهگذار بعد از تحلیل قیمت سهام الف به این نتیجه برسد که سهام این شرکت بیشتر از 200 تومان ارزش ندارد نه تنها از از خرید سهام شرکت الف خودداری میکند بلکه اگر این سهم در سبد سرمایه گذاری خودش داشته باشد نسبت به فروش این سهم اقدام میکند. اگر تحلیل های بنیادی بیانگر این باشند که ارزش واقعی هر سهم شرکت الف 250 تومان است و تفاوتی بین ارزش واقعی و قیمت سهم در بورس وجود ندارد در خرید یا فروش این سهم هیچ گونه سودی برای سرمایه گذار ندارد، چون سهم به قیمت واقعی در بورس معامله میشود.
اما وقتی میتوانیم ارزش واقعی یک سهم را با روش تحلیل بنیادی محاسبه کنیم پس چطور سهام برخی شرکتها با قیمت بیشتر یا کمتر از ارزش واقعی در بورس معامله میشوند و زمینه کسب سود یا احیانا ضرر برای سرمایه گذاران ایجاد می کند؟
پاسخ این است که اولا عوامل اثرگذار بر قیمت سهام شرکتها همواره دستخوش تغییر است. بنابراین ارزش واقعی سهام شرکت هم به صورت مستمر در حال تغییر است. در این میان سرمایهگذارانی موفق هستند که زودتر از دیگران تبعات ناشی از تغییر عوامل موثر بر قیمت سهام را تحلیل و ارزش واقعی سهم را ارزیابی می کنند.
ثانیا تحلیل بنیادی و محاسبه ی ارزش واقعی سهم بر اساس آن امری نسبی است و تا حد زیادی به نوع تحلیل سرمایه گذاران وابسته است. فرض کنید شرکت الف اعلام میکند میزان فروش این شرکت در سال جاری 30 درصد افزایش خواهد داشت .در این حالت برخی از سرمایه گذاران ممکن است تصور کنند که افزایش فروش شرکت منجر به افزایش سودآوری و در نتیجه رشد قیمت سهام شرکت میشود. در حالی که به اعتقاد گروه دیگری از سرمایه گذاران افزایش 30 درصدی فروش شرکت منجر به افزایش 50 درصدی هزینه های شرکت میشود ونه تنها موجب سودآوری شرکت نمیشود بلکه میزان سود شرکت را کاهش میدهد.
منتظر ادامه داستان های ما باشید 🙂
پایان قسمت پنجاه و دوم – تیم صدتحلیل
آدرس سایت : ۱۰۰tahlil.com🌐